کتاب مشکلات تان را حل نکنید محو کنید؛ به شما می گوید چگونه با کمی صرف وقت و تلاش و با دنبال کردن راهکاری پیشنهادی این کتاب، می توانید دنیایی کامل و خالی از مشکل داشته باشید.
«چارلز کترینگ» مخترع در یکی از جملات مشهورش می گوید: «مشکلی که خوب بیان شده باشد، مشکلی است که حداقل نصفش حل شده است.» «آلبرت اینشتین» در موافقت با این جمله گفته است: «اگر به من یک ساعت زمان برای نجات دنیا داده می شد، پنجاه و نه دقیقه اش را می گزاشتم برای مشخص کردن و توصیف مشکل و یک دقیقه را هم برای حل کردنش کنار می گزاشتم.» در حالی که این ذهن های بی نظیر و هوشمند به راهی برای حل کردن مشکل با زحمت کم تر رسیده بودند، گفته هایشان همچنان طرز فکر ذهنی غالبی را نشان می دهد که اغلب افراد را گیر می اندازد؛ یعنی همان باور به این که یک مشکل باید حل شود یا از زندگی روزمره ریشه کن شود.
همه ی ما لحظات عمیق و ویژه ای در زندگی مان داشته ایم. همان لحظاتی که به صورت اتفاقی به یک درک خاص می رسیم که به شدت دیدگاه مان را نسبت به دنیا عوض می کند و باعث تحول رفتار و کارهای ما در آینده می شود.
وقتی ما مشکل را به عنوان مساله یا یک چالش که باید حل شود می بینیم، خیلی زود و از همان اول، خودمان را در تقابل با مشکل اولیه قرار می دهیم. مشکل، خیلی بارز در معرض دید همه باقی می ماند و به عنوان یکی از جنبه های ناخوشایند زندگی ما دیده می شود که احتیاج به حذف شدن دارد و همین باعث اذیت ما می شود.
اما با خواندن این کتاب متوجه خواهید شد که در مسیر زندگی، مراحل مختلف درک را پشت سر می گذارید. متوجه می شوید بعضی آدم ها کل زندگی شان را در مرحله ی اول می گذرانند و باورشان شده که زندگی یک سری مشکلات و گرفتاری های پشت سر هم است. بنابراین واقعیت بیرونی شان بازتابی از باورهای درونی شان می شود. آن ها تسلیم یک زندگی محدود و پر از کمبود می شوند.
بعضی از آدم های خیلی ثروتمند و موفق، کل زندگی شان را در مرحله ی دوم ادراک می گذارنند، ولی هیچ وقت از آن مرحله جلوتر نمی روند. آن ها پول را اول و اخر هر چیزی می بینند. ارزش و موفقیت را با دلار اندازه گیری می کنند.
افراد خیلی کمی به مرحله ی سوم ادراک می رسند. اغلب، هجوم شکست ها و عقبگردهای جدی است که وادارشان می کند دنبال سطح تازه ای از ادراک بگردند.
خبر خوب این است که اغلب افرادی که کتاب «مشکلات تان را حل نکنید، محو کنید» را می خوانند، در مرحله ی سوم هستند. اگر شما الان در دو مرحله ی اول ادراک بودید، این کتاب را برای خواندن انتخاب نمی کردید، چون نگاه تان به جهان اجازه نمی داد آن چه را که در این کتاب گفته شده است، قبول کنید. خیلی از آدم هایی که قدم های این کتاب را به عنوان قدم هایی خیلی پیش پا افتاده، نادیده می گیرند، به احتمال زیاد در دو مرحله ی اول ادراک قرار دارند. آن ها هیچ راه و چاره ای برای یکی کردن این ابزارها که مطرح می شود با باورهای الان شان پیدا نمی کنند.
حتی آدم های خیلی کم تری به مرحله ی چهارم ادراک، پا می گذارند. تلاش و کوشش درونی خیلی زیادی برای رسیدن به چنین سطحی از فهم و ادراک لازم است. دلیل این که تا به حال آدم های خیلی کمی به این سطح از ادراک رسیده اند، این نیست که چنین رمز و رازهایی فقط برای افراد خاص و منحصر مانده است؛ به این خاطر است که آدم های خیلی کمی تلاش و کوشش درونی لازم را برای رشد و توسعه دادن این سطح تازه ی آگاهی به کار می بندند. تنها چیزی که لازم است، اراده است و خواستن برای کشف و تجربه ی این روش جدید از زندگی.
اگر شما می خواهید و حاضرید کمی دقت و تلاش برای دنبال کردن قدم های پیشنهادی این کتاب بگذارید، پس یک دنیای جدید و تازه پیش روی تان خواهد بود. شما دنیای را کشف خواهید کرد که به شکل کامل، خالی از مشکل است، جایی که همه چیز در آن صد در صد کامل و بی تقص است؛ جوری که حتی تصورش را هم نمی توانید بکنید. ولی این فقط یک تصویر خیالی در ذهن تان نیست؛ بلکه می توانید این واقعیت را از همین حالا زندگی کنید.
از شما می خواهیم این کتاب را با ذهن باز و دقیق بخوانید. به شما قول می دهیم از این که این ابزار و روش ها را یاد می گیرید، خوشحال خواهید شد. آن چه برای دریافت کردن جواب کائنات احتیاج است، هیچ چیز نیست جز داشتن یک ذهن باز؛ فقط باید اجازه دهید باورهای الان تان شکسته شود… اگر قبول کنید احتمال وجود دنیایی جایگزین که خالی از مشکل است، وجود دارد، پس می توانید مشکلات تان را در کسری از ثانیه محو کنید.
وقتی افکار نگرانی یا ترس وارد ذهن تان می شود، اولین سوالی که باید بپرسید این است: آیا من دارم به علائم فعلی مشکل فکر می کنم یا در حال فکر کردن به درک و فهم خودم از مشکل هستم؟ همان طور که در فصل گذشته توضیح دادم نود و پنج درصد نبردها در ذهن ما اتفاق می افتد. هر بار که ما با یک موقعیت ناخواسته در زندگی مان روبرو می شویم، فقط درصد خیلی کمی از وقت مان (پنج درصد) صرف فکر کردن برای نتایج منفی فیزیکی و ملموس موقعیت می شود. برای ادامه ی زمان باقی مانده، ما در حال سر و کله زدن با خیال و وهم هایمان در مورد مشکل در ذهن خودمان هستیم. نود و پنج درصد باقی مانده نه تنها به خیلی از احساسات منفی ما ختم می شود، که در ضمن مسوول مستقیم پافشاری و حضور مداوم مشکل در زندگی ماست. همان چیزی ست که باعث می شود مکل، صرف نظر از این که چقدر تلاش کنیم تا آن را از بین ببریم. همچنان در واقعیت فیزیکی و ملموس ما وجود داشته باشد.
علت چنین چیزی، خیلی راحت است. شاید شما دائم دعا کنید و دنبال راه حلی برای مشکل تان بگردید. هرچند، زمانی که شما برای تمرکز کردن روی راه حل می گذارید، در مقایسه با زمانی که صرف نگرانی در مورد مشکل تان می کنید، خیلی ناچیز است! احتمالا هر روز تاییدهای مثبتی را می خوانید یا نتیجه ی مطلوبی را که به دنبالش هستید، برای پانزده دقیقه تصور می کنید، ولی اگر نتوانید منفی بافی هایی را که در پس ذهن تان برای ساعت ها و ساعت ها پیدا می شوند، متوقف کنید، واقعیت بیرونی تان تغییر نخواهد کرد. به همین خاطر است که اولین قدم برای محو کردن هر مشکلی، همیشه کم کردن پافشاری و سماجت ما روی آن خواهد بود…
برای دانلود فایل ها،نیاز است که وارد فروشگاه شده و سپس لینک دانلود ها برای شما فعال خواهد شد
برای ورود یا ثبت نام در فروشگاه کافیست روی دکمه زیر کلیک کنید
از 0 رای